جدول جو
جدول جو

معنی سیم گل - جستجوی لغت در جدول جو

سیم گل
(گِ)
گلابه که بر بام و دیوار مالند و بر روی آن کاهگل کنند. (برهان). گلی است سفید که خانه را بدان سفیدکنند و این عمل را خانه سیمگل کردن گویند. از بعضی ثقات مسموع شده که گل مذکور مخصوص صفاهان است... (آنندراج). گلابه که بالای کاهگل مالند. (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
سیم گل
سقف و دیوار گل اندود، سقفی که گل مالی شده و با ماله صاف شود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صنم گل
تصویر صنم گل
(دخترانه)
صنم (عربی) گل (فارسی) مرکب از صنم (بت) + گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فام گل
تصویر فام گل
(دخترانه)
به رنگ گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیب گل
تصویر سیب گل
(دخترانه)
شکوفه سیب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سی گل
تصویر سی گل
(دخترانه)
سی عدد گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرم گل
تصویر خرم گل
(دخترانه)
آنکه چون گل خرم و با طراوت است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمن گل
تصویر سمن گل
(دخترانه)
گل یاسمن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیم تن
تصویر سیم تن
(دخترانه)
آنکه تنی سفید چون نقره دارد، نام یکی از همسران بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیم بر
تصویر سیم بر
کسی که بدنش مانند نقره سفید باشد، سیم تن، سیم بدن، سیمین بدن، سیم اندام، سیمین بر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیم تن
تصویر سیم تن
کسی که بدنش مانند نقره سفید باشد، سیم بدن، سیمین بدن، سیم اندام، سیم بر، سیمین بر
فرهنگ فارسی عمید
کسی که سیم های برق یا تلفن یا تلگراف را از جایی به جای دیگر می کشد و مرتب می کند، آلتی که زرگر با آن مفتول طلا و نقره می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیم گر
تصویر سیم گر
کسی که آلات و ادواتی از نقره می سازد
فرهنگ فارسی عمید
(سِ یُ)
کنایه از آلت مردی. شرم مرد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(لُ لُ کُ)
نیم گسسته. نیم گسلیده. شل شده:
قلاده نیم گسل گشت و شیر خشم آلود.
اثیر اخسیکتی
لغت نامه دهخدا
(سُ گُ)
گل سرخ. سوری:
چو سرکفته شد غنچۀ سرخ گل
جهان جامه پوشیدهمرنگ مل.
عنصری.
هر باز بزیر چنگ ماغی دارد
هر سرخ گل از بید جناغی دارد.
منوچهری.
نور مه از خار کند سرخ گل
قرص خور از سنگ کند بهرمان.
خاقانی.
سمن ساقی و نرگس جام در دست
بنفشه در خمار و سرخ گل مست.
نظامی.
رخی چون سرخ گل بر سرو آزاد
دو نرگس مست و عالم رفته از یاد.
نظامی.
به عشق روی تو روزی که از جهان بروم
ز تربتم بدمد سرخ گل بجای گیاه.
حافظ.
بلبل بیدل تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و سرخ گل بدر آید.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(گَ)
نیم گزی. چوبی یا آهنی به درازی نیم گزکه بدان جامه و غیر آن پیمایند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ گِ)
سجیل. (نصاب الصبیان) (ترجمان القرآن)
لغت نامه دهخدا
(سَ دِ)
ساده دل. بی مکر. بی ریا. (ناظم الاطباء) :
آن یکی گفت از سر سردی
که بدیدم سلیم دل مردی.
سنایی.
گفتی جفا نه کار من است ای سلیم دل
تو خود ز مادر از پی این کار زاده ای.
خاقانی.
گفتا که مکن ای سلیم دل مرد
پیرامن این حدیث ناورد.
نظامی.
بشر گفت ای سلیم دل برخیز
در چنین خم مباش رنگ آمیز.
نظامی.
و او مردی خیر و سلیم دل بود.
(جهانگشای جوینی).
، ابله. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 256 تن سکنه. آب آن از رود خانه مهاباد. محصول آنجا غلات، چغندر، توتون و حبوبات. در دو محل بفاصله 5 کیلومتر بنام سیاه گل بالا و پائین مشهور و سکنۀ سیاه گل بالا 130 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ دِ)
کینه ور. (آنندراج). بدخواه. بداندیش. بدکردار. (ناظم الاطباء) :
این زال سرسپید سیه دل طلاق ده
اینک ببین معاینه فرزند شوهرش.
خاقانی.
زبانی است هرکو سیه دل بود
نه هر زنگیی خواجه مقبل بود.
نظامی.
بر سیه دل چه سود خواندن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ.
سعدی.
سیه دل برآهیخت شمشیر تیز
ندانست بیچاره راه گریز.
سعدی.
رجوع به سیاه دل شود
لغت نامه دهخدا
(یَهْ گَ)
محیل ظالم. فاجر:
زآنکه این مشتی دغل باز سیه گر تا نه دیر
همچو بید پوده می ریزند در تحت التراب.
عطار.
سیه چشم و سیه زلف و سیه دل
سیه گر بود پوشیده سیاهی.
عطار
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلم گل
تصویر قلم گل
شاخچه گل نهاله گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه دل
تصویر سیه دل
تیره دل قسی، بد گمان ظنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیم تن
تصویر سیم تن
((تَ))
کسی که تن سفید دارد، سیمبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جام گل
تصویر جام گل
اکلیل
فرهنگ واژه فارسی سره
موش کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای در روستای وزوار در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع گنج افروز بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی هزارجریب ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که بر روی دیوار خانه گذارند و شاه تیرها بر آن جای گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی
تیر برق
فرهنگ گویش مازندرانی
کچلی شوره بسته
فرهنگ گویش مازندرانی
ناحیه ای در کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
نیمه دل، نیم قلب
دیکشنری اردو به فارسی